دلنوشته های یه دختر
دیگه نیاز به فک کردن نداره!!!!!!!
..........................................................
دیگر
چیزی نمانده که بفروشم برای اجاره های پس افتاده . . . ! راستی سه هزار میلیارد را با چند صفر می نویسند ؟! کوخ من از سنگینی کاخ تو ویران گشته است . . ! - شش ماه دویدم برای وام گفتند : پنج میلیون بیار . .با دو ضامن ده میلیون بگیر . . پانزده میلیون باز گردان . . . ! پنجاه تومان دیگر اگر داشتم امروز را بی نان به خانه نمی رفتم . . ! پس کجایند ؟! چرخ دنده های صنعت . . کارخانه های تولید . . تا . . تار بر پودشان کشند دست های خالی ی کارگران بی کار . . بیوه گان سرخ صورت از سیلی . . کودکان التماس . . کودکان خواهش . . کودکان شکنجه . . . ! عجیب نیست اگر کبوتران . . کنار پنجره ی ما دانه می پاشند . . آخر دهان باز کودکان مرا هر روز از پشت همین پنجره می بینند . . . !
(هر 2 تا شهر برای امیر بابک یحیی پور)
چه تلخ می کشاند دست
دیگر آرواره هایش حتی
_ می خواهم چربی های شکمم را
-: دل کودک من اما چون طبل
-: قطره ای آب در حلق کودکم بچکانید . . .
_ چند واحد دیگر ساخته ام برای اجاره . .
-: لاشخوران مرگ کودک مرا
Design By : Pichak |